کربلاسرزمینی به وسعت همه ای تاریخ از ازل تا ابد برای مشق گرفتن از عاشورا و پیداکردن راه اسمان از زمین خاکی راهی که سیداشهدا ع و اصحابش برای ما رسم کردنند .که راه گم نکنیم در ظلمات و تاریکی دنیا .که این گم کردن راه باعث بوجود امدن واقعه ای شود مانند کربلا .براستی چه شد که خون سیدالشهدا ع و اصحابش را بی شرمانه بر زمین بلا ریختن خون حصرت در زمانی بر زمین گرم کربلا ریخته شد که کم نبودن شیعیان و اشنایان به مقام اهل بیت نبی مکرم اسلام که نتوانند از ان حادثه جانسوز جلوگیری کنند .چنین نیست که واقعه کربلا یک شب و با شتاب رخ داده باشد و فرصتی برای تشخیص حق و باطل نباشد .و خود حضرت سیدالشهدا ع هم نشسته باشند و هیچ فعالیتی جهت اگاه کردن مردم نکرده باشند .با وجود همه فعالیت های امام ع خون مبارکشان بر زمین گرم کربلا ریخته شد .البته که انتخاب راه خود حضرت با اغوش باز و با تشخیص درست و نیاز روز اسلام بوده است که اسلام جده بزرگوارشان بماند تا ابد برای امروز و ایندگان . اما چه دلایلی باعث این انتخاب شد .اگر به شمارش بتوان گفت .اول بدعت وراضح در دین و سکوت مردم در برابر ان ...از کوخ گاهگلی پیامبر اکرم ص تا کاخ خضرای معاویه از دنیا تا اخرت فاصله است .سقیفه بنی ساعده این بدعت را بنیانگذاشتن و روز رحلت رسول اکرم ص بدعت اعلام جانشینی او کرده .و یزید را به جانشینی خود اعلام کرده و خلیفه مسلمین خوانده ..کوتاهی درابلاغ پیام توسط خواص دینی ..حضرت بعد از هجرت از مدینه به مکه دست به کارهای تبلیغی زدنند که قابل توجه است از جمله اصحاب و تابعین رسول خدا ص را دعوت کرده تا در موسم حج در منی جمع شوند و خطاب به انها با احادیث و روایات و سخنان رسول اکرم ص در شان خود و خانوادهشان .برای این گروه از خواص دین که در بین مردم نفوذ داشتند عرصه کرده اند و انها نیز سخنان حضرت را تصدیق کرده و عهد بستن جهت بازگو کردن انچه فرا گرفته اند اما چه کردنند دریغ از بازگو کردن ان حقایق ..فاصله گرفتن مردم از دین واقعی و فراموش شدن باطن و حقیقت دین در میان اکثریت مردم ..اکثر مردم فکر میکردنند میتوان با پیروی از هواهای نفسانی باز هم دم از دین زد و مرز حق و باطل را تشخیص دهند .انها در زمان رسول اکرم ص نیز فقط ظاهر دین را درک کرده و باطن دین که حقیقت ان است را درک نکرده و مانند یهودیا هر جاکه به نفع خودشان بود از دین استفاده میکردنند یعنی فقط جسم بود که نماز میخواند و روزه میگرفت و سایر اموطها را انجام میداد و روح که پیکره اصلی این درک بود جدا از جسم در پی هوای نفس بود ..شرط گذاشتن برای امام اخلاق شخصی خالص نبودن برای امام ع شرط گذاشتن یعنی بندگی به شرط و ماهیت درونی افراد تغیر انفسی شان .چگونه میتوان فهمید که ملتی دچار تغیرانفسی شده .منیت و فخر فروشی و خود برتر بینی ها ی احمقانه و برخ کشیدنهای مادی و سرگرمی های عبث و بیهوده و جمع اوری مال و منال و بی مقدار دانستن رن و پاین بودن جایگاه اووو اینکه حب دنیا که راس کل خطاهاست و سر این قلاده در دست شیطان و اهل ان فکر میکنند که کنترل ان در دست خودشان است حاشا که محال است .و دور شدن از فطرت و ازادگی و مردانگی .که انچه باعث پذیرفته شدن حربن یزید ریاحی گشت همین ازادگی و مردانگی او بوده است و ادب و احترام گذاشتن به امام ع .بودنند کسانی که در لشگر عمربن سعد به نماز ایستادند و غافل از اینکه با باطن نماز سر جنگ دارنند .اینها ان معرفت دینی را کسب نکرده اند و فراموش کردن ازمون پروردگار و ترس از مرگ که خود کور شدن و ندیدن حق و باطل است ترس از مرگ که اگر بر ملتی مسلط شود باید ان ملت را در طول تاریخ ستم دیده حساب کرده و ریشه گرفتن جدایی دین از سیاست که بطور ظریفی در حال صورت گرفتن بود توسط یزید و یزیدیان .انچه گفته شد شاید چند دلیل از دلایل بسیاری باشد که میتواند در هر زمان و مکانی برای مسلمین رخ دهد .انچه حافظ مسلمین است در برابر اینگونه علت ها بصیرت و پیروی از ولایت فقیه که خود محکم ترین سد در مقابل اینگونه رخ داد ها است .شادی ارواح طیبه شهدا امام شهدا صلوات ./ علی ازیر